مهرانهمهرانه، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

مهرانه جون وحنانه

یادداشت روزانه

1392/10/21 20:55
نویسنده : پدربزرگ ناصر
127 بازدید
اشتراک گذاری

درپنجمین روزتولدت بامادربزرگ به درمانگاه جهت کارهای پرونده ات برای اندازه قدت که 50 سانت بود ووزنت که 3/700کیلوگرم  بودی بسیارخوشحال کننده است این اعداد وارقام . شیرهم زیادمی خوری وپیشانی ات حسابی عرق می کنه. دوسه روزیست که خوب خواب میشی ودیگه مثل شبهای اول به این دنیا آمدنت گریه نمی کنی. می خواستم کمی ازمادربزرگت بگم خیلی دوستت داره اون اکثربچه های فامیل وازجمله خواهرزاده ها وبرادرزاده های خودشو ومن روتروخشک کرده همه خواهران وبرادرانش به اش مدیونن چون واقعا زحمت کشیده اینو وقتی بزرگترشدی می فهمی دخترم. ببخشید کمترمیام دیدنت چون خانم های همسایه وفامیلای مادرجونت میان دیدنت ومن نمی تونم اونجاباشم. خوب بخوابی .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

گل ابدی
21 دی 92 21:00
سلام پدر بزرگ مهربون چشم تون روشن نوه دار شدنتون هم مبارک باشد خوشحال می شم به منم سر بزنین چه دختر نازنینی هم هست ماشاالله خدا حفظ اش کند تشکر عموجان به همگی سلام برسان
خاله فائزه
21 دی 92 22:20
روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم من باشم و تو باشی و فرشته های آسمون چراغونی جشنمون، ستاره های کهکشون به جای شمع میخوام برات غمهات و آتیش بزنم هر چی غم و غصه داری یک شبه آتیش بزنم تو غمهات و فوت بکنی منم ستاره بیارم اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم کهکشونو ستاره هاش دریاو موج و ماهیاش بیابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش با هفت تا آسمون پر از گلای یاس ومیخک با ل فرشته ها و عشق و اشتیاق و پولک عاشقتو یه قلب بی قرار و کوچک فقط می خوان بهت بگن :. تولدت مبارک
پدربزرگ ناصر
پاسخ
تشکر خاله جون هم ازشعرزیبایت وهم اینکه موقع شب حوصله بخرج دادی وازوب من بازدید کردی.